شرح آیات 1 لغایت 3 سوره مبارکه ابراهیم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
1 الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ
2اللهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَمَا فِی الاَْرْضِ وَوَیْلٌ لِلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَاب شَدِید
3 الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الاْخِرَةِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجاً أُوْلَئِکَ فِی ضَلاَل بَعِید
به نام خداوند بخشنده مهربان
1. الر، (این) کتابى است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکى ها(ى شرک و ظلم و جهل) به سوى روشنایى (ایمان و عدل و آگاهى،) به خواست پروردگارشان بیرون آورى و، (و هدایت کنى) به سوى راه خداوند توانا و ستوده.
2. همان خدایى که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست; واى بر کافران از مجازات شدید (الهى)!
3. همان کسانى که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى دهند; و (مردم را) از راه خدا بازمى دارند; و مى خواهند آن را منحرف سازند; آنها در گمراهى دورى هستند.
تفسیر:
بیرون آمدن از ظلمت ها به نور
این سوره همانند بعضى دیگر از سوره هاى قرآن با حروف مقطّعه (الر) شروع شده است که تفسیر آن را در آغاز سوره هاى بقره و آل عمران و اعراف بیان کردیم.
نکته اى که تذکّر آن را در اینجا لازم مى دانیم این است که از 29 سوره که با حروف مقطّعه آغاز شده، در 24 مورد بلافاصله سخن از قرآن مجید به میان آمده که نشان مى دهد پیوندى میان این دو ـ یعنى حروف مقطعه و قرآن ـ برقرار است.
ممکن است این پیوند همان باشد که در آغاز سوره بقره گفتیم که خداوند مى خواهد با این بیان روشن کند که این کتاب بزرگ آسمانى با محتواى پرعظمتش که رهبرىِ همه انسان ها را به عهده دارد، از موادّ ساده اى همچون حروف الفبا تشکیل یافته و همین امر نشانه اهمّیّت این اعجاز است که برترین پدیده را از ساده ترین وسایل به وجود آورده.
به هر حال بعد از ذکر حروف مقطّعه مى فرماید: این «کتابى است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکى ها(ى شرک و ظلم و جهل) به سوى روشنایى (ایمان و عدل و آگاهى، به فرمان پروردگارشان) درآورى» (کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ).
در حقیقت تمام هدف هاى تربیتى و انسانى و معنوى و مادّى نزول قرآن، در همین یک جمله جمع است: بیرون ساختن از ظلمت ها به نور; از ظلمت جهل به نور دانش، از ظلمت کفر به نور ایمان، از ظلمت ستمگرى به نور عدالت، از ظلمت فساد به نور صلاح، از ظلمت گناه به نور پاکى و تقوا، و از ظلمت پراکندگى و تفرقه و نفاق به نور وحدت.
جالب اینکه «ظلمت» در اینجا (مانند بعضى دیگر از سوره هاى قرآن) به صورت جمع (ظلمات) آمده و «نور» به صورت مفرد; اشاره به اینکه همه نیکى ها و پاکى ها، ایمان، تقوا و فضیلت، در پرتو نور توحید حالت اتّحاد به خود مى گیرند و همه با یکدیگر مربوط و متّحد مى شوند و در پرتو آن جامعه اى متّحد و یکپارچه و پاک از هر نظر ساخته مى شود. امّا ظلمت همواره مایه پراکندگى و تفرقه صفوف است و ستمگران و بدکاران و آلودگان به گناه، حتّى در مسیر انحرافى خود، وحدت ندارند و با هم در حال جنگ اند.
و از آنجا که سرچشمه همه نیکى ها، ذات پاک خداست و شرط اساسى درک توحید، توجّه به همین واقعیّت است، بلافاصله اضافه مى کند: همه اینها «به فرمان پروردگارشان»، پروردگار مردم است (بِإِذْنِ رَبِّهِمْ).
سپس براى توضیح و تبیین بیشتر که منظور از این «نور» چیست؟ مى فرماید: «به سوى راه خداوند توانا و ستوده» (إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ).(1)
خداوندى که عزّتش دلیل قدرت او، زیرا هیچ کس توانایى غلبه بر او را ندارد، و حمید بودنش نشانه مواهب و نعمت هاى بى پایان اوست، زیرا حمد و ستایش همیشه در برابر نعمت ها و موهبت ها و زیبایى هاست.
*
ن گاه براى معرّفى خداوند، درسى از توحید بیان کرده مى گوید: «همان خدایى که آنچه در آسمان ها و زمین است از آنِ اوست» (اللهِ الَّذِى لَهُ مَا فِىالسَّمَـوَاتِ وَ مَا فِى الاَْرْضِ).(2)
چرا همه چیز از آنِ اوست، چون آفریننده همه موجودات اوست; به همین دلیل هم قادر و عزیز است و هم نعمت بخشنده و حمید.
و بعد از توجّه به مبدأ، در پایان آیه به مسأله معاد توجّه داده مى گوید: «واى بر کافران از مجارات شدید (الهى)» (وَ وَیْلٌ لِلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَاب شَدِید).
*
و در آیه بعد بلافاصله کافران را معرّفى مى کند و با بیان سه صفت از صفات آنان، وضعشان را کاملاً مشخّص مى سازد، به طورى که هر کس در اوّلین برخورد بتواند آنها را بشناسد. نخست مى گوید: «همانان که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مى دهند» (الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا عَلَى الاْخِرَةِ).(3)
و به خاطر همین روحیّه، ایمان و حق و عدالت و شرف و آزادگى و سربلندى را ـ که از ویژگى هاى علاقه مندان به زندگى جهان دیگر است ـ فداى منافع پست و شهوات و هوس هاى خود مى سازند.
سپس مى گوید: آنها به همین حد قانع نیستند، بلکه علاوه بر گمراهى خودشان، سعى در گمراه ساختن دیگران دارند: «و (مردم را) از راه خدا بازمى دارند» (وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ).
در حقیقت آنها در برابر راه الله که راه فطرت است و انسان مى تواند با پاى خود آن را بپیماید، موانع گوناگون ایجاد مى کنند; هوس ها را زینت مى دهند و مردم را به گناه تشویق مى کنند و از درستى و پاکى مى ترسانند.ولى کار آنها ایجاد سد و مانع در راه «الله» نیست بلکه علاوه بر آن، «مى خواهند راه حق را منحرف سازند» (وَ یَبْغُونَهَا عِوَجًا).
در واقع آنها با تمام قوا مى کوشند دیگران را نیز همرنگ و هم مسلک خویش سازند، به همین دلیل سعى دارند راه مستقیم الهى را منحرف کنند و با افزودن خرافات و انواع تحریف ها و ابداع سنّت هاى زشت و کثیف، به این هدف برسند. روشن است که «آنان (با داشتن این صفات و اعمال) در گمراهىِ دورى هستند» (أُوْلَـئِکَ فِى ضَلاَل بَعِید).
و به دلیل همین گمراهىِ دور، بازگشتشان به راه حق به آسانى امکان پذیر نیست، ولى اینها همه محصول اعمال خودشان است.
نکته ها:
1. تشبیه ایمان و راه خدا به نور
با توجّه به اینکه «نور» لطیف ترین موجود جهان مادّه است و سرعت سیر آن بالاترین سرعت ها و برکات و آثار آن در جهان مادّه بیش از هر چیز دیگر است، به طورى که مى توان گفت سرچشمه همه مواهب و برکات مادّى نور است، روشن مى شود که تشبیه ایمان و گام نهادن در راه خدا به آن، تا چه اندازه پرمعناست.
نور، مایه جمعیّت و ظلمت، عامل پراکندگى است. نور نشانه زندگى و ظلمت نشانه مرگ است. به همین دلیل در قرآن مجید امور بسیار پرارزش به نور تشبیه شده است، از جمله عمل صالح: یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ: «روزى که مردان و زنان باایمان را مى بینى که نورشان از پیش رو و سمت راست آنها حرکت مى کند».(4)
ایمان و توحید، مانند: اللهُ وَلِىُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ: «خداوند سرپرست کسانى است که ایمان آورده اند که آنها را از ظلمت ها به نور هدایت مى کند».(5)
و نیز قرآن تشبیه به نور شده است آنجا که مى فرماید: فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: «آنها که به پیامبر ایمان آوردند و او را گرامى داشتند و یارى کردند و از نورى که بر او نازل شده است پیروى کردند، آنها رستگارانند».(6)
و نیز آیین خدا و دین الهى به این موجود پربرکت تشبیه گردید، مانند: یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِـُوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ: «آنها مى خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند».(7)
و از همه بالاتر، از ذات پاک خداوند که برترین و والاترین وجود است، بلکه هستى همگى پرتوى از وجود مقدّس اوست، تعبیر به نور شده است آنجا که مى خوانیم: اللهُ نُورُ السَّمَـوَاتِ وَالاَْرْضِ: «خداوند، نور آسمان ها و زمین است».(8)
و از آنجا که همه این امور به یک واقعیّت بازمى گردند، زیرا همه پرتوهایى از الله و ایمان به او و گفته او و راه او مى باشند، این کلمه در این موارد به صورت مفرد آمده است. بر خلاف ظلمات که همه جا عامل تفرقه و پراکندگى است و لذا به صورت جمع که نشانه تعدّد و تکثّر است ذکر شده.
و از این نظر که ایمان به خدا و گام نهادن در طریق او، هم باعث حرکت است و هم موجب بیدارى و هم عامل اجتماع و وحدت و هم وسیله ترقّى و پیشرفت، این تشبیه از هر نظر رسا و پرمحتوا و آموزنده است.
2. کلمه «لِتُخرِجَ» در نخستین آیه در واقع به دو نکته اشاره مى کند: نخست اینکه قرآن مجید گرچه کتاب هدایت و نجات بشر است، نیاز به مجرى دارد. باید رهبرى همچون پیامبر باشد که بهوسیله او گمگشتگان راه حقیقت را از ظلمات بدبختى به نور سعادت هدایت کند. بنابراین حتّى قرآن هم با آن عظمت، بدون وجود رهبر و راهنما و مجرى، حلّ همه مشکلات را نخواهد کرد.
دیگر اینکه تعبیر به «خارج ساختن» در واقع دلیل بر حرکت دادن توأم با تحوّل است. گویى مردم بى ایمان در یک محیط بسته و تاریک قرار دارند و پیامبر و رهبر دست آنها را مى گیرد و به جوّ وسیع تر و روشن تر وارد مى سازد.
3. جالب توجّه اینکه سوره با مسأله هدایت مردم از ظلمات به نور آغاز شده و با مسأله ابلاغ و انذار مردم پایان مى گیرد. و این نشان مى دهد که هدف اصلى در هر حال خود مردم و سرنوشت آنها و هدایت آنهاست و در واقع ارسال پیامبران و انزال کتاب هاى آسمانى نیز همه براى وصول به همین هدف است.
1. «إلى صِراط...» در واقع بدل است از «إلى النّور» که نتیجه اش این مى شود منظور از هدایت به سوى نور، همان هدایت به صراط عزیز و حمید است. در ضمن «کِتابٌ أنزَلناهُ» خبر است براى مبتداى محذوف، و در اصل «هذا کِتابٌ أنزَلناهُ» بوده است.
2 . «الله» (به کسر) بدل از «العزیز» و «الحمید» است که در آیه قبل آمده.
3 . راغب در مفردات مى گوید: معنى «إن استَحَبّوا الکُفرَ عَلَى الاْیمانِ» (توبه، آیه 23) آن است که کفر را بر ایمان مقدّم بشمردند، و حقیقت استحباب این است که انسان، تلاش در محبّت چیزى کند. و هرگاه این کلمه با على متعدّى شود، معنى مقدّم داشتن را مى بخشد، مانند وَأمَّا ثَمُودُ فَهَدَینَاهُم فَاستَحَبّوا العَمَى عَلَى الهُدَى» (فصلت، آیه 17).
4 . سوره حدید، آیه 12.
5 . سوره بقره، آیه 257.
6 . سوره اعراف، آیه 157.
7 . سوره توبه، آیه 32.
8 . سوره نور، آیه 35.
.............................
تفسیر نمونه